Search

Saturday, December 26, 2015

Your shining face brings me light

روی من از روی تو دارد صد روشنی 
جان من از جان تو یابد صد ایمنی 
آهن هستی من صیقل عشقش چو یافت 
آینه کون شد رفت از او آهنی 
مرغ دلم می طپید هیچ سکونی نداشت 
مسکن اصلیش دید یافت در او ساکنی 
ندهد بی چشم تو چشم من آینگی 
ندهد بی روز تو روزن من روزنی 
چشم منش چون بدید گفت که نور منی 
جان منش چون بدید گفت که جان منی 
صبر از آن صبر کرد شکر شکر تو دید 
فقر از آن فخر شد کز تو شود او غنی 
گاه منم بر درت حلقه در می زنم 
گاه تویی در برم حلقه دل می زنی 
باد صبا سوی عشق این دو رسالت ببر 
تا شوم از سعی تو پاک ز تردامنی 
هست مرا همچو نی وام کمر بستنی 
هست تو را همچو نی وام شکر دادنی 
ای دل در ما گریز از من و ما محو شو 
زانک بریدی ز ما گر نبری از منی 
دانه شیرین به سنگ گفت چو من بشکنم 
مغز نمایم ولیک وای چو تو بشکنی 

مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۳۰۱۰ - روی من از روی تو دارد صد روشنی... 


برنامه شکرستان 
https://itunes.apple.com/app/shkrstan/id590284229


Sent from my iPhone

No comments: