Search

Sunday, May 15, 2011

As you came to me your Being was hidden in the depths of this hidden Being of mine - ode 1786


دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
You move stealthily,  like Life-essence, through the depths of this being of mine
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
Like the tallest, most majestic tree, you are the beauty of this garden of mine
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
If you go, don't leave without me, the Life within life, go not without the body
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من
May you never leave my gaze, O effulgent flame of mine
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
I will rend asunder the seven heavens and cross the seven seas
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
If you but gaze, with kindness, upon  this restless soul of mine
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
As soon as you came to me, faith and blasphemy became my servants 
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
What is my religion? Seeing You! Faith? Seeing your face, is this faith of mine
بیپا و سر کردی مرا بیخواب و خور کردی مرا
You have made me restless and sleepless, with no appetite
سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من
Come out to me, lovedrunk, brimming with joy,  you, Canaan's Joseph of mine
از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
Through your Grace I became Life (Self) Itself, and I hid from this ego of mine (self)
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من
Your Being is hidden in the depths of this hidden being of mine
گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو
The  flower's eye, enraptured, is drunk for you, the flower's petals reach out to touch your softness
ای شاخها آبست تو ای باغ بیپایان من
The branches carry your fruit, O boundless garden of mine
یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی
One minute you scold and burn me, the next, you show me this beautiful garden
پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
You bring me to the light, to open these eyes of mine

ای جان پیش از جانها وی کان پیش از کانها
ای آن پیش از آنها ای آن من ای آن من
منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی
اندیشهام افلاک نی ای وصل تو کیوان من
مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد
در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من
ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من
بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من
جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا
بیتو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من
ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من
ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من



3 comments:

Unknown said...

بسيار عالي... فقط چند تا مورد به نظر بنده رسيد. من جمله: در بيت دوم اي جان جان: my dreast life not life within life

Unknown said...

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
If you but gaze, with kindness, upon this restless soul of mine I would say:
When you gaze upon this restless soul of mine woth loce in your eyes

Unknown said...

With love in your eyes*