Sept 29 is traditionally considered to be Molana Jalal e Din Rumi's birthday.
In his honor we read his poems for all to think.
This blog includes excerpts from my book entitled The Lover's Gaze: Rumi's Guide for Lovers and Spiritual Seekers. In it I try to provide balanced (not too literal, yet not diverging from the original Persian) translations and commentary on the poetry and practical philosophy of Rumi, the Persian Sufi Mystic and Poet. The translations in this blog are copyrighted. If you wish to use them send me an email and I will need to verify usage then send you a formal email of permission of usage.
Search
Saturday, September 29, 2012
Friday, September 14, 2012
What makes you smile like sugar?
در دلت چیست عجب که چو شکر میخندی
I'm in awe of what must be going on
Inside your heart, when your smile is as sweet as sugar
دوش شب با کی بدی که چو سحر میخندی
?Who were you with last night
You are smiling like the dawn
ای بهاری که جهان از دم تو خندان است
It's as if the whole world
Smiles when it receives your life bestowing breath
در سمن زار شکفتی چو شجر میخندی
In the jasmine garden of wonder
You blossom and smile like the stars
آتشی از رخ خود در بت و بتخانه زدی
With the fire emanating from your face
You set ablaze the temple of idols
و اندر آتش بنشستی و چو زر میخندی
you sat within that fire, smiling like gold
مست و خندان ز خرابات خدا میآیی
You emerged drunk and smiling from the tavern of God
بر شر و خیر جهان همچو شرر میخندی
You laugh at the good and bad of the world
همچو گل ناف تو بر خنده بریدهست خدا
لیک امروز مها نوع دگر میخندی
باغ با جمله درختان ز خزان خشک شدند
ز چه باغی تو که همچون گلتر میخندی
تو چو ماهی و عدو سوی تو گر تیر کشد
چو مه از چرخ بر آن تیر و سپر میخندی
بوی مشکی تو که بر خنگ هوا میتازی
آفتابی تو که بر قرص قمر میخندی
تو یقینی و عیان بر ظن و تقلید بخند
نظری جمله و بر نقل و خبر میخندی
در حضور ابدی شاهد و مشهود تویی
بر ره و ره رو و بر کوچ و سفر میخندی
از میان عدم و محو برآوردی سر
بر سر و افسر و بر تاج و کمر میخندی
چون سگ گرسنه هر خلق دهان بگشادهست
تویی آن شیر که بر جوع بقر میخندی
آهوان را ز دمت خون جگر مشک شدهست
رحمت است آنک تو بر خون جگر میخندی
آهوان را به گه صید به گردون گیری
ای که بر دام و دم شعبده گر میخندی
دو سه بیتی که بماندهست بگو مستانه
ای که تو بر دل بیزیر و زبر میخندی
I'm in awe of what must be going on
Inside your heart, when your smile is as sweet as sugar
دوش شب با کی بدی که چو سحر میخندی
?Who were you with last night
You are smiling like the dawn
ای بهاری که جهان از دم تو خندان است
It's as if the whole world
Smiles when it receives your life bestowing breath
در سمن زار شکفتی چو شجر میخندی
In the jasmine garden of wonder
You blossom and smile like the stars
آتشی از رخ خود در بت و بتخانه زدی
With the fire emanating from your face
You set ablaze the temple of idols
و اندر آتش بنشستی و چو زر میخندی
you sat within that fire, smiling like gold
مست و خندان ز خرابات خدا میآیی
You emerged drunk and smiling from the tavern of God
بر شر و خیر جهان همچو شرر میخندی
You laugh at the good and bad of the world
همچو گل ناف تو بر خنده بریدهست خدا
لیک امروز مها نوع دگر میخندی
باغ با جمله درختان ز خزان خشک شدند
ز چه باغی تو که همچون گلتر میخندی
تو چو ماهی و عدو سوی تو گر تیر کشد
چو مه از چرخ بر آن تیر و سپر میخندی
بوی مشکی تو که بر خنگ هوا میتازی
آفتابی تو که بر قرص قمر میخندی
تو یقینی و عیان بر ظن و تقلید بخند
نظری جمله و بر نقل و خبر میخندی
در حضور ابدی شاهد و مشهود تویی
بر ره و ره رو و بر کوچ و سفر میخندی
از میان عدم و محو برآوردی سر
بر سر و افسر و بر تاج و کمر میخندی
چون سگ گرسنه هر خلق دهان بگشادهست
تویی آن شیر که بر جوع بقر میخندی
آهوان را ز دمت خون جگر مشک شدهست
رحمت است آنک تو بر خون جگر میخندی
آهوان را به گه صید به گردون گیری
ای که بر دام و دم شعبده گر میخندی
دو سه بیتی که بماندهست بگو مستانه
ای که تو بر دل بیزیر و زبر میخندی
Subscribe to:
Posts (Atom)