Search

Tuesday, April 8, 2014

What did you drink last night


غزل ١٨٢٧

دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکن
what did you drink last night, o heart of mine
tell me, don't hide the truth
چون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکن
don't turn your face to the sky
in fake innocence!
باده خاص خوردهای نقل خلاص خورده ای
that special wine, the sweets that release
from bondage, which one did you have?
بوی شراب می زند خربزه در دهان مکن
the smell of wine comes strong
don't eat melon to cover it up!
روز الست جان تو خورد میی ز خوان تو
In the day of the covenant,
your soul drank a wine of greatness
خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
you are the master of the Void
don't be a servant to space and place
دوش شراب ریختی وز بر ما گریختی
last night you poured the wine
but fled from my side
بار دگر گرفتمت بار دگر چنان مکن
but i caught up with you
don't run away again!
من همگی تراستم مست می وفاستم
I am taken by the awe,
drunk with the wine of devotion
با تو چو تیر راستم تیر مرا کمان مکن
I am straight as an arrow with you
Do not put me back in your quiver
ای دل پاره پارهام دیدن او است چارهام
The remedy of this torn heart
is only in seeing you
او است پناه و پشت من تکیه بر این جهان
Don't rely on this world,
To Him I seek refuge
He is my rock and my foundation
مکن

ای همه خلق نای تو پر شده از نوای تو
Each person is like a bamboo flute
I hear your cry, your voice coming through them
گر نه سماع باره ای دست به نای جان مکن
You are cultured in Listening
Don't touch the flute of the soul - let it sing

نفخ نفخت کرده ای در همه دردمیده ای
You breathed and  blew to bring the cry of
their flute
چون دم توست جان نی بینی ما فغان مکن
Your breath is the soul of the flute
Don't cry when hear this
کار دلم به جان رسد کارد به استخوان رسد

ناله کنم بگویدم دم مزن و بیان مکن

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هر بن بامداد تو جانب ما کشی سبو
کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکن

شیر چشید موسی از مادر خویش ناشتا
گفت که مادرت منم میل به دایگان مکن
باده بپوش مات شو جمله تن حیات شو
باده چون عقیق بین یاد عقیق کان مکن
باده عام از برون باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند تو به زبان بیان مکن
از تبریز شمس دین می رسدم چو ماه نو
چشم سوی چراغ کن سوی چراغدان مکن



- Posted using BlogPress from my iPhone

No comments: